بازگشت


مطالب اين سايت تنها جنبه اطلاع رساني دارد و مسئوليت پاسخ هايي ارائه شده با مرکز پاسخ دهنده مي باشد

گروه: توحيد و معاد
 
 
مرکز پاسخگو:دفتر تبليغات اسلامي
موضوع اصلي:توحيد و معاد
موضوع فرعي:توحيد و معاد
سؤال:آيا اسم اعظم است ؟ آيا اسم اعظم ديگري نيز داريم ؟ خواص اسم اعظم چيست ؟


جواب:

اگر دعايي مشتمل بر اسم اعظم الهي باشد, حتماً مستجاب مي شود. كسي از اسم اعظم الهي به جز انبياو اوليا اطلاع ندارد. در روايات اشاراتي به اسم اعظم شده است , مثلاً در مورد آيات آخر سورهء حشر, آيت الكرسي ,آيات اوّل آل عمران : بسم اللّه الرحمن الرحيم , الحّي القيوم , يا ذالجلال و الاكرام , يا هو يا من هو الاّ هو رواياتي واردشده كه احتمالاً اسم اعظم هستند.(1)

بعضي گفته اند كلمهء اسم اعظم است .(2)

ابن فهد حلّي نقل مي كند: وقتي حضرت سليمان متوجه شد كه بلقيس به سوي او مي آيد, از اطرافيان و اصحاب خود پرسيد: كدام يك از شما مي توانيد تحت پادشاهي بلقيس را قبل از اين كه به اين جا برسد, حاضر كنيد؟ يكي ازاصحاب او به نام آصف بن برخيا كه به علم الهي آگاهي داشت گفت : من مي توانم آن را حاضر كنم .

آصف به سجده افتاد و دعا كرد و خدا را به اسم اعظم خواند, ناگاه تخت بلقيس حاضر شد.(3)

قرآن اين داستان را اين طور بيان مي كند:

بر هم زني , نزد تو خواهم آورد و هنگامي كه جسليمان ج آن را نزد خود مستقرّ ديد گفت : اين از فضل پروردگار من است >.

بسياري از مفسران گفته اند: اين مردِ با ايمان (آصف بن برخيا) از اسم اعظم الهي با خبر بود, همان نام بزرگي كه همه چيز در برابر آن خاضع مي گردد و به انسان قدرت فوق العاده مي بخشد.

ذكر اين نكته لازم است كه آگاهي بر اسم اعظم , مفهومش اين نيست كه انسان كلمه اي را بگويد و آن همه اثرعجيب و بزرگ را از خدا بطلبد, بلكه منظور اصلي تخلق به آن اسم و وصف است يعني آن نام الهي را در درون جان خود پياده كند و آن چنان از نظر آگاهي و اخلاق و تقوا و ايمان , كامل باشد كه مظهري از آن اسم گردد. اين تكامل معنوي و روحاني كه پرتوي از آن اسم اعظم الهي است , قدرت بر چنين عاداتي را در انسان ايجاد مي كند در نتيجه برقدرت اراده و روح افزوده مي شود.(4) البته اگر كسي اسم اعظم را بداند, مي تواند همچون كارهاي خارق العاده كند, ولي امروز اسم اعظم در پيشگاه قائم آل محمد امام زمان 7است .

(پـاورقي 1.ابن فهد حلّي , عدة الداعي , ص 49و 50

(پـاورقي 2.همان .

(پـاورقي 3 . همان , ص 51

(پـاورقي 4.تفسير نمونه , ج 15 ص 470